حوقلةلغتنامه دهخداحوقلة. [ ح َ ق َ ل َ ] (ع مص ) درو کردن . || بازماندن پیر از جماع بسبب پیری . || مانده شدن و ضعیف گردیدن . (منتهی الارب ). سخت پیر شدن و عاجز شدن از جماع . (مهذب الاسماء). || لا حول و لا قوة الا باﷲ گفتن . || بشتاب رفتن . || گام نزدیک نهادن . || خفتن . || سپس رفتن . || دست نه
عوکلةلغتنامه دهخداعوکلة.[ ع َ ک َ ل َ ] (ع اِ) پشت توده ٔ ریگ . (منتهی الارب ). عوکل . رجوع به عوکل شود. || ریگ توده ٔ بزرگ کم از عقنقل . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رمل عظیم و بزرگ . (از اقرب الموارد). عوکل . رجوع به عوکل .شود. ج ، عوکلات . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
عوکلیةلغتنامه دهخداعوکلیة. [ ع َ ک َ لی ی َ ] (ع ص نسبی ) مرقة عوکلیة؛ منسوب است به عوکل که بمعنی نوعی از نان خورش است . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به عوکل شود.
هاکلهلغتنامه دهخداهاکله . [ ل َ / ل ِ ] (ص ) صورتی دیگر از کلمه ٔ هاکره و بهمان معنی است . رجوع به هاکره شود.
حوقاللغتنامه دهخداحوقال . [ ح َ ] (ع مص ) حوقلة. حیقال . بازماندن پیر از جماع بسبب پیری . رجوع به حوقلة شود.
حیقاللغتنامه دهخداحیقال . (ع مص ) حوقلة. حوقال . بازماندن پیر از جماع بسبب پیری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) : یا قوم قد حوقلت او دنوت و بعد حیقال الرجال موت .رجوع به حوقلة و حوقال شود.
حولقهلغتنامه دهخداحولقه . [ ح َ ل َ ق َ ] (ع مص ) لا حول و لا قوة الا باﷲ گفتن . لغتی است در حوقله یا لحن است . (منتهی الارب ).
حسبلةلغتنامه دهخداحسبلة. [ ح َ ب َ ل َ ] (ع مص جعلی ) حکایت قول حسبی اﷲ. حسبی اﷲ یا حسبی اﷲ و نعم الوکیل گفتن . مانند بسمله و حمدله و حوقله .
هیللةلغتنامه دهخداهیللة. [ هََ ل َ ل َ ] (ع مص جعلی ) لااله الااﷲ گفتن . (المصادر زوزنی ) (منتهی الارب ) (دهار). و این مصدری است منحوت چون حوقلة که مصدری است و از لاحول ولاقوة الاباﷲ ریخته و تراشیده شده است . (از اقرب الموارد).