حوزهبندیapportionment, districting, legislative apportionmentواژههای مصوب فرهنگستانتقسیمبندی کشور به حوزههای انتخاباتی بهگونهایکه در آن تناسب بین شمار کرسیهای نمایندگی و جمعیت رأیدهنده رعایت شود
حوزهبندی غلطmalapportionmentواژههای مصوب فرهنگستانتقسیمبندی کشور به حوزههای انتخاباتی بهگونهایکه در آن تناسب بین کرسیهای نمایندگی و جمعیت رأیدهنده رعایت نشده باشد متـ . بدحوزهبندی
استعارۀ مفهومیconceptual metaphorواژههای مصوب فرهنگستاناستعارهای که بین یک حوزۀ مفهومی با حوزۀ مفهومی دیگر تطابق ایجاد میکند
حوزهبندی غلطmalapportionmentواژههای مصوب فرهنگستانتقسیمبندی کشور به حوزههای انتخاباتی بهگونهایکه در آن تناسب بین کرسیهای نمایندگی و جمعیت رأیدهنده رعایت نشده باشد متـ . بدحوزهبندی
بازحوزهبندیreapportionment, redistrictingواژههای مصوب فرهنگستانایجاد تغییر در محدودۀ حوزههای انتخاباتی براساس تغییرات جمعیتی