حوریةلغتنامه دهخداحوریة. [ ری ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از متصوفه . (اقرب الموارد). گروهی از متصوفه ٔ مبطله باشند. و مذهب ایشان مثل مذهب حالیه است . الا آنکه میگویند حوران بهشتی در بی
حوریةلغتنامه دهخداحوریة. [ ری ی َ ] (ع ص ) زن سپیدپوست و نرم . (اقرب الموارد). رجوع به حور و حوراء شود.
حوریةلغتنامه دهخداحوریة. [ ری ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از متصوفه . (اقرب الموارد). گروهی از متصوفه ٔ مبطله باشند. و مذهب ایشان مثل مذهب حالیه است . الا آنکه میگویند حوران بهشتی در بی
حوریةلغتنامه دهخداحوریة. [ ری ی َ ] (ع ص ) زن سپیدپوست و نرم . (اقرب الموارد). رجوع به حور و حوراء شود.
حوریلغتنامه دهخداحوری . (ص ، اِ) در تداول فارسیان ،حوراء که مفرد حور است آید. حوریه : یکی چون چتر زنگاری دوم چون سبز عماری سوم چون قامت حوری چهارم نامه ٔ مانی . منوچهری .رضوان م