حورمغانلغتنامه دهخداحورمغان . [ م ُ ] (اِخ ) دهی است جزو دهستان کلیبر بخش کلیبر شهرستان اهر. ناحیه ای است کوهستانی معتدل دارای 216 تن سکنه میباشد.از چشمه مشروب می شود. محصولاتش غلا
حرمانلغتنامه دهخداحرمان . [ ح ِ ] (ع مص ) بی روزی کردن . (زوزنی ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان عادل ). بازداشتن . منع کردن . بی بهره کردن . بی بهرگی . ناامید کردن . نومید
حرمانلغتنامه دهخداحرمان . [ ح َ رَ ] (اِخ ) تثنیه ٔ حَرَم . مکه و مدینه . حرمین . دو حرم . || دو وادی است که آب هر دو در بطن لیث در یمن ریزد. (معجم البلدان ).
حرمانلغتنامه دهخداحرمان . [ ح ِ ] (ع اِمص ) نومیدی . ناامیدی . نمیدی . حرفة. محرومی . قنوط. یأس . || بی بهرگی . حُرف . بی نصیبی : گویند آفت ملک شش چیز است اول حرمان ... (کلیله و
حرمانفرهنگ مترادف و متضادبیبهرگی، بینصیبی، سرخوردگی، شکست، محرومی، ناامیدی، ناکامروایی، ناکامی، ناکامیابی، نامرادی، نومیدی، یاس ≠ بهرهوری، کامیابی
حوردیسلغتنامه دهخداحوردیس . (ص مرکب ) حورمانند. شبیه حور : چه قدر آورد بنده ٔ حوردیس که زیر قبادارد اندام پیس .سعدی .
حرمانلغتنامه دهخداحرمان . [ ح ِ ] (ع مص ) بی روزی کردن . (زوزنی ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان عادل ). بازداشتن . منع کردن . بی بهره کردن . بی بهرگی . ناامید کردن . نومید
حرمانلغتنامه دهخداحرمان . [ ح َ رَ ] (اِخ ) تثنیه ٔ حَرَم . مکه و مدینه . حرمین . دو حرم . || دو وادی است که آب هر دو در بطن لیث در یمن ریزد. (معجم البلدان ).