حثیثلغتنامه دهخداحثیث . [ ح َ ] (ع ص ) شتابنده . (ترجمان جرجانی ). حثوث . تند. سریع. مسرع . شتابان : وَلّی ̍ حثیثاً؛ ای مسرعا. || حریص . ج ، حِثاث . (منتهی الارب ).
حثاثلغتنامه دهخداحثاث . [ ح َ / ح ِ ] (ع اِ) خواب . مااکتحل حثاثاً؛به خواب نرفته . چشمش بهم نرفت . || اندک چیزی . اندک : ماذاق حثاثاً؛ ای شیئاً. (منتهی الارب ). هیچ نخورد. || کا
حثاثلغتنامه دهخداحثاث . [ ح ِ ] (اِخ ) مانند جمع حثیث به معنی سریع. عرضی از اعراض مدینه است . (معجم البلدان ) (مراصد الاطلاع ).
ابن کمونهلغتنامه دهخداابن کمونه . [ اِ ن ُ ک َم ْ مو ن َ ] (اِخ ) عزالدوله سعدبن منصور اسرائیلی ، صاحب شبهه ٔ مشهوره . او راست : شرح تلویحات سهروردی شیخ اشراق . تنقیح الابحاث فی البح
اندکلغتنامه دهخدااندک . [ اَ دَ ] (ص ، ق ) مقابل بسیار و مقابل بیش و گاهی مقابل فراوان نیز آمده اگر چه هرکدام مترادف هم است . (آنندراج ) . چیز کم . (ناظم الاطباء). کم . مقابل بی
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن یوسف بن محمدبن العباس مکنی به ابوالخیر و ملقب برضی الدین القزوینی الطالقانی . در نامه ٔ دانشوران آمده است که : در کتب ترا
حبیبلغتنامه دهخداحبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن اوس بن حارث مکنی به ابوتمام . نجاشی (متوفی 450 هَ . ق .) در رجال خود او را یاد کرده گوید: امامی بود و امامان را تا ابوجعفر ثانی که معا
حثیثلغتنامه دهخداحثیث . [ ح َ ] (ع ص ) شتابنده . (ترجمان جرجانی ). حثوث . تند. سریع. مسرع . شتابان : وَلّی ̍ حثیثاً؛ ای مسرعا. || حریص . ج ، حِثاث . (منتهی الارب ).