حنینلغتنامه دهخداحنین . [ ] (اِ) نیمتنه ٔ پیشواز. (فرهنگ نظام قاری ) : مائیم به جامه خانه ٔ دهر مدام نی همچو حنین و نی چو الباغ تمام . نظام قاری .که مرا نیست بدوران چو حنین و چک
حنینلغتنامه دهخداحنین . [ ح َ ] (ع ص ) آرزومندی . شوق . (اقرب الموارد). || ناله . (منتهی الارب ) : حاسدا تا من بدین درگاه سلطان آمدم برفتادت غلغل و برخاستت ویل و حنین . منوچهری
حنینلغتنامه دهخداحنین . [ ح ِن ْ نی ] (ع اِ) حَنین . اسم است جمادی الاولی و جمادی الاخره را و با الف و لام نیز آید. (از اقرب الموارد). ج ، اَحِنّه ، حنون ، حنائن . (منتهی الارب
حنینلغتنامه دهخداحنین . [ ح ُ ن َ ] (اِخ ) نام محلی است در بین طائف و مکه ٔ مکرمه . در سال 8 هَ . ق . که پاره ای از قبائل مشرک بقصد استرداد مکه بحمله و هجوم مبادرت ورزیدند، در ا
حنین بن اسحاقلغتنامه دهخداحنین بن اسحاق .[ ح ُ ن َی ْ ن ِ ن ِ اِ ] (اِخ ) مکنی به ابوزید العبادی . یکی مشهورترین اطبای زمان خلفای عباسی است که در زبانهای یونانی و سریانی و عربی تبحر داشت
حنینالغتنامه دهخداحنینا. [ ] (اِخ ) (بمعنی خداداد) حنینا و حننیا. پانزده نفر در کتاب مقدس به این اسم بودند. من جمله نبی کاذبی که در ایام ارمیا نبوت می نمود که گفت : ظروف خانه ٔ خ
ام حنینلغتنامه دهخداام حنین . [ اُم ْ م ِ ح َن ْ نی ] (اِخ ) شهری در یمن نزدیک زبید. رجوع به معجم البلدان و مراصد الاطلاع شود.
غزوه ٔ حنینلغتنامه دهخداغزوه ٔ حنین . [ غ َزْ وَ ی ِ ح ُ ن َی ْ ](اِخ ) یا غزوه ٔ هوازن . رجوع به حنین و هوازن شود.
حنین بن اسحاقلغتنامه دهخداحنین بن اسحاق .[ ح ُ ن َی ْ ن ِ ن ِ اِ ] (اِخ ) مکنی به ابوزید العبادی . یکی مشهورترین اطبای زمان خلفای عباسی است که در زبانهای یونانی و سریانی و عربی تبحر داشت
حنینالغتنامه دهخداحنینا. [ ] (اِخ ) (بمعنی خداداد) حنینا و حننیا. پانزده نفر در کتاب مقدس به این اسم بودند. من جمله نبی کاذبی که در ایام ارمیا نبوت می نمود که گفت : ظروف خانه ٔ خ
ام حنینلغتنامه دهخداام حنین . [ اُم ْ م ِ ح َن ْ نی ] (اِخ ) شهری در یمن نزدیک زبید. رجوع به معجم البلدان و مراصد الاطلاع شود.
غزوه ٔ حنینلغتنامه دهخداغزوه ٔ حنین . [ غ َزْ وَ ی ِ ح ُ ن َی ْ ](اِخ ) یا غزوه ٔ هوازن . رجوع به حنین و هوازن شود.