حنظلهفرهنگ نامها(تلفظ: hanzale) (عربی) (مفرد حَنظل) گیاهی بسیار تلخ که خاصیت دارویی دارد ، هندوانهی ابوجهل ؛ (در اعلام) نام جوانی که در شب اول ازدواجش در رکاب رسول اکرم (ص) جن
حنظلةلغتنامه دهخداحنظلة. [ ح َ ظَ ل َ ] (ع اِ) یکی حنظل . (منتهی الارب )(اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به حنظل شود.
حنظلةلغتنامه دهخداحنظلة.[ ح َ ظَ ل َ ] (اِخ ) ابن صفوان . از نسل قحطان پیغمبری است که بدعوت قوم رس مبعوث گردید. (حبیب السیر).
حنظلةلغتنامه دهخداحنظلة. [ ح َ ظَ ل َ ] (اِخ ) (بنو...) بطنی است از بطون بنی تمیم و آنان بنوحنظلةبن مالک بن زید مناةبن تمیم هستند. جوهری گوید: آنان بزرگترین قبیله ٔ تمیم اند. (صب
حنظلةلغتنامه دهخداحنظلة. [ ح َ ظَ ل َ ] (اِخ ) ابن ابی حنظلة الانصاری . یکی از صحابه است و امام مسجد قبا بود. رجوع به الاصابة و الاستیعاب شود.
حنظلةلغتنامه دهخداحنظلة. [ ح َ ظَ ل َ ] (اِخ ) ابن ابی عامر الراهب . پدر وی عامر از ظهور رسول اﷲ پرسیدی و وصف او از اخبار بخواستی . وی پلاس میپوشید و رهبان بود. چون پیغمبر مبعوث
حنظله ٔ بادغیسیلغتنامه دهخداحنظله ٔ بادغیسی . [ ح َ ظَ ل َ ی ِ ] (اِخ ) از حکیمان و شاعران است . مجمع الفصحاء آرد: وی از متقدمین حکماء و متکلمین و صاحب ابیات متین است . ظهورش در روزگار آل
حنظلةلغتنامه دهخداحنظلة. [ ح َ ظَ ل َ ] (ع اِ) یکی حنظل . (منتهی الارب )(اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به حنظل شود.
حنظلةلغتنامه دهخداحنظلة.[ ح َ ظَ ل َ ] (اِخ ) ابن صفوان . از نسل قحطان پیغمبری است که بدعوت قوم رس مبعوث گردید. (حبیب السیر).
حنظلةلغتنامه دهخداحنظلة. [ ح َ ظَ ل َ ] (اِخ ) (بنو...) بطنی است از بطون بنی تمیم و آنان بنوحنظلةبن مالک بن زید مناةبن تمیم هستند. جوهری گوید: آنان بزرگترین قبیله ٔ تمیم اند. (صب
حنظلةلغتنامه دهخداحنظلة. [ ح َ ظَ ل َ ] (اِخ ) ابن ابی حنظلة الانصاری . یکی از صحابه است و امام مسجد قبا بود. رجوع به الاصابة و الاستیعاب شود.