حنبالةلغتنامه دهخداحنبالة. [ حِم ْ ل َ] (ع اِ) دریا. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مرد بسیارگوی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاط
حنابللغتنامه دهخداحنابل . [ ح ُ ب ِ ] (ع ص ) سطبر و استوار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).- وتر حنابل ؛ وتر ستبر و استوار. (ناظم الاطباء).
حنبلةلغتنامه دهخداحنبلة. [ حَم ْ ب َ ل َ ] (ع مص ) حُنبُل [ لوبیا ] خوردن . || حَنبَل پوشیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به حُنبُل و حَنبَل شود.
بصل الحنابللغتنامه دهخدابصل الحنابل . [ ب َ ص َ لُل ْ ح َ ب ِ ] (ع اِ مرکب ) اصقیل است . (فهرست مخزن الادویه ).
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [اِ ] (اِخ ) ابن علی حنبلی بغدادی . فقیه حنابله و مقدم ایشان در بغداد بود. (روضات الجنات ص 54 س 3-4).
بهوتیلغتنامه دهخدابهوتی . [ ب َ ] (اِخ ) منصوربن یونس بن صلاح الدین بن حسن بن احمدبن علی بن ادریس بهوتی حنبلی . از شیوخ حنابله و مردی عالم و عاقل و متبحر در علوم دینی بود و بیشتر
حسینلغتنامه دهخداحسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن علی مکنی به ابوعلی . محدث است و از احمد حنبل روایت دارد. و تألیفی در حدیث دارد. (معجم المؤمنین از طبقات الحنابلة صص 101-102).
ابوعبدالغتنامه دهخداابوعبدا.[ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) محمدبن احمدبن زهیر ابوخیثمةبن حرب . وی بطریقت پدر میرفت و یکی از فقهای حنابله است . او راست : کتاب الزکوة و ابواب الاموال بع
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالدائم مقدسی . ملقب به زین الدین . از فقهاء مائه ٔ هفتم هجرت و مشاهیر حنابله ٔ ارض شام . وی شصت سال علم حدیث گفت و در ترویج سنت ر