حمیضةلغتنامه دهخداحمیضة. [ ح َ ض َ ] (ع ص ) ارض حمیضة؛ زمین حمض ناک . (منتهی الارب ). زمین پراز حمض . (اقرب الموارد). ج ، حُمُض . (منتهی الارب ).
حمیده ٔ بربریهلغتنامه دهخداحمیده ٔ بربریه . [ ح َ دَ ی ِ ب َ ب َ ری ی َ ] (اِخ ) مادر حضرت امام موسی الکاظم (ع ) است . اصلاً از قوم بربر و جاریه بود. ام البنین مملوکه ٔ خویش را به پسرش مو
حایضةلغتنامه دهخداحایضة. [ ی ِ ض َ ] (ع ص ) آنکه او را حیض افتاده باشد. حایض . (منتهی الارب ) (صراح ).
سابطلغتنامه دهخداسابط. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ابی حمیضةبن عمروبن وهب قرشی جمحی ، از صحابه است . (الاصابه ) (قاموس الاعلام ترکی ).
فروةلغتنامه دهخدافروة. [ ف َرْ وَ ] (اِخ ) اسدی . ابن حمیضة. او را پنجاه ورقه شعر است . (ابن الندیم ).
ابوعبدالغتنامه دهخداابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) جرمی . احمدبن محمدبن اسحاق بن ابی حمیضة المکی . معروف به ابن ابی العلاء. رجوع به جرمی ابوعبداﷲ احمد... شود.
شبدرلغتنامه دهخداشبدر. [ ش َ دَ ] (اِ) شبذر. نباتی است جنس ینجه .(از آنندراج ). گیاهی است که اسپست نیز گویند. (ناظم الاطباء). گیاهی است از تیره ٔ پروانه داران که یکساله یا دوسال