حمدلغتنامه دهخداحمد. [ ح َ ] (ع اِمص ) ستایش و شکر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). نقیض ِ ذم و نکوهش . و حمد اعم است از شکر. سپاسداری . و به اصطلاح خاص بیان کبریا و جلال عظمت ح
حَمْدُفرهنگ واژگان قرآنثنا و ستايش در برابر عمل جميلي است که ثنا شونده باختيار خود انجام داده ولي مدح به عمل غير اختياري هم اطلاق مي گردد
penدیکشنری انگلیسی به فارسیخودکار، قلم، کلک، شیوه نگارش، خامه، اغل، خانه ییلاقی، نوشتن، نگاشتن، بستن، در حبس انداختن
حمداﷲ مستوفیلغتنامه دهخداحمداﷲ مستوفی . [ ح َ دُل ْ لاهَِ م ُ ت َ ] (اِخ ) خواجه احمدبن ابی بکر قزوینی . یکی از مشاهیر مورخان است . در تاریخ 730 هَ . ق . بنام وزیر غیاث الدین بنی رشیدال