حمامهلغتنامه دهخداحمامه . [ ] (اِخ ) نام یک قصبه و اسکله ای است در ساحل شرقی تونس و 3000 تن نفوس دارد. روغن زیتون و گندم از این محل صادر میشود. یک سور گرداگرد وی را فراگرفته در ب
حمامةلغتنامه دهخداحمامة. [ ح َ م َ] (ع ص ، اِ) یکی حمام . و آن کبوتر و هر مرغ طوق دار است و مذکر و مؤنث در حمامه یکسان است مانند حیة. رجوع به حمام شود. || میانه ٔ سینه . (منتهی
حمامةالمسجدلغتنامه دهخداحمامةالمسجد. [ ح َ م َ تُل ْ م َ ج ِ ] (اِخ ) لقب عبدالملک بن مروان اموی بود پیش از رسیدن بخلافت . و او پیوسته در مسجد بودی و قرآن خواندی و چون خلافت یافت مصحف
رجل الحمامةلغتنامه دهخدارجل الحمامة. [ رِ لُل ْ ح َ م َ ] (ع اِ مرکب ) گاوزبان . (ناظم الاطباء). شنجار. (منتهی الارب ). انخوی . حمیراء. رجل الحمام . (یادداشت مرحوم دهخدا). به اندلس شنج