حمامالغتنامه دهخداحماما. [ ] (نبطی ، اِ) از جمله ٔ درختهای آزاد است . (نزهةالقلوب ). آمومن . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن و ضریر انطاکی شود.
حماماتلغتنامه دهخداحمامات . [ ح َم ْ ما ] (ع اِ) ج ِ حَمّام . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حمام شود.
حمامگویش اصفهانی تکیه ای: hamum / garmâva طاری: hamum طامه ای: hamum طرقی: hamum / garmâva کشه ای: hamum نطنزی: hamum
حماماتلغتنامه دهخداحمامات . [ ح َم ْ ما ] (ع اِ) ج ِ حَمّام . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حمام شود.
امومنلغتنامه دهخداامومن . [ اَ م ُ ] (اِ) آمومن . حماما. (یادداشت مؤلف ). در مفردات ابن بیطار فقط بصورت آمومن آمده . (جامعالمفردات ابن بیطار ج 1، ذیل حماما). و رجوع به حماما شود
لوقاینلغتنامه دهخدالوقاین . [ ] (معرب ، اِ) به یونانی شکوفه ٔ حماما است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به لوفاین شود.
امامونلغتنامه دهخداامامون . [ اَ ] (از یونانی ، اِ) دوایی است که آن را بفارسی ماهلو و بعربی حماما خوانند. گرم و خشک است در دوم ، بول را براند. (از برهان قاطع). نوعاً در زبان یونان
حماملغتنامه دهخداحمام . [ ح َم ْ ما ] (ع اِ) گرمابه . مذکر است . (از منتهی الارب ). ج ، حمامات . (منتهی الارب ). وفارسیان به تخفیف نیز استعمال نمایند. (آنندراج ).- امثال : رستم