حلقۀ الماسdiamond ringواژههای مصوب فرهنگستانپدیدهای که دقیقاً لحظاتی پیش و پس از گرفتِ کلی خورشید بهصورت پرتوِ نوری از خورشید از کنار لبۀ قرص تاریک ماه دیده میشود
حلقة انبارش الکترون ـ پوزیترونelectron-positron storage ringواژههای مصوب فرهنگستانشتابدهندهای حلقهایشکل که در آن دو باریکه از ذرات باردار الکترون و پوزیترون همزمان در دو جهت مخالف به گردش درمیآیند
ذات الحلقلغتنامه دهخداذات الحلق . [ تُل ْ ح ِ ل َ ] (ع اِ مرکب ) حلقه های متداخله ای است که علمای هیئات کواکب را بدان رصد کنند. (مفاتیح العلوم خوارزمی ). مجموع حلقه های بسیاری است فل
ذوات الحلقلغتنامه دهخداذوات الحلق . [ ذَ تُل ْ ح ِ ل َ ] (ع اِ مرکب ) ج ِ ذات الحلق . رجوع به ذات الحلق و اصطرلاب الکری شود.
اصطرلاب ذات الحلقلغتنامه دهخدااصطرلاب ذات الحلق . [ اُ طُ ب ِ تُل ْ ح ِ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اصطرلاب الکری . نوعی از اصطرلاب است . رجوع به ذات الحلق و اصطرلاب الکری و اسطرلاب شود.
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن یحیی بن سعید ملقب به بدیعالزمان همدانی و مکنی به ابوالفضل . یاقوت در معجم الادباء(چ مارگلیوث ج 1 ص 94 ببعد) آرد: ابوشجاع شیر
حب الزلملغتنامه دهخداحب الزلم . [ ح َب ْ بُزْ زُ ل َ ] (ع اِ مرکب ) زقاطة. تخم کنگر. حب العرعر. فلفل السودان . حب العزیز. سقیط. و آن غیر تخم کنگر است و مؤلف اختیارات بیان کرده و مو
لبنلغتنامه دهخدالبن . [ ل َ ب َ ] (ع اِ) شیر و آن اسم جنس است . ج ، البان . (منتهی الارب ). و هو مرکبة من مائیة و جبنیة و دسومة : چگونه جدری جدری کجا ز پستانش هنوز هیچ لبی بوی
شستلغتنامه دهخداشست . [ ش َ ] (اِ) زنار و رشته ای که گبران و هنود بر کمر بندند و بر گردن آویزند. (ناظم الاطباء) (از برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از انجمن آرا) (آنندراج ). زنار
شهاب الدینلغتنامه دهخداشهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) عوفی کنیه ٔ وی را ابوالحسن و نام او را طلحه یاد کرده او را از مردم مرو دانسته و لطف طبع و دیگر فضائل وی را ستوده است ، آنگاه