نام حلقه کردنلغتنامه دهخدانام حلقه کردن . [ ح َ ق َ / ق ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) و حلقه بر نام کشیدن : آن را [ نام کسی را ] از دایره ٔ اعتبار برآوردن چه میرزایان دفتر هنگام ابطال نام کسی حل
حلقةلغتنامه دهخداحلقة. [ ح َ ق َ ] (ع اِ) حلقه . هر چیز مدور بشکل دایره . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). هر چیز گرد چون حلقه ٔ آهن و حلقه ٔ نقره و حلقه ٔ طلا. || مردمی که گرد
رقيقة مقليةدیکشنری عربی به فارسیمجعد شدن , موجدارکردن , حلقه حلقه کردن , چيز خشک وترد , ترد , سيب زميني برشته
crispدیکشنری انگلیسی به فارسیترد، سیب زمینی برشته، چیز خشک و ترد، چیز خشک، موج دار کردن، مجعد شدن، حلقه حلقه کردن، مجعد، پرچین و شکن
crispsدیکشنری انگلیسی به فارسیچیپس، سیب زمینی برشته، چیز خشک و ترد، چیز خشک، موج دار کردن، مجعد شدن، حلقه حلقه کردن
نام حلقه کردنلغتنامه دهخدانام حلقه کردن . [ ح َ ق َ / ق ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) و حلقه بر نام کشیدن : آن را [ نام کسی را ] از دایره ٔ اعتبار برآوردن چه میرزایان دفتر هنگام ابطال نام کسی حل