حلبلابلغتنامه دهخداحلبلاب . [ ح ِ ل ِ ] (ع اِ) حِلْباب [ گیاه پیچک ] . (منتهی الارب ). رجوع به لبلاب شود.
حلبابلغتنامه دهخداحلباب . [ ح ِ ] (ع اِ) حِلِبْلاب لاغیه است . و گویند لبلاب کبیر است . رجوع به لبلاب شود.
حلبابلغتنامه دهخداحلباب . [ ح ِ ] (ع اِ) حِلِبْلاب لاغیه است . و گویند لبلاب کبیر است . رجوع به لبلاب شود.
اپیچهلغتنامه دهخدااپیچه . [ اَ چ َ / چ ِ ] (اِ) لبلاب . پیچک . تربد. عشقه . حَلبلاب . فژغند. کشت برکشت . مهربانک . بویچه . لوک . عشق پیچان . شجره ٔ بارده .
میویزهلغتنامه دهخدامیویزه . [ می زَ / زِ ] (اِ) میویژه . گیاهی که به تازی علیق نامند. (ناظم الاطباء). لبلاب . حلبلاب . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به مترادفات کلمه شود.
عشقهلغتنامه دهخداعشقه . [ ع َش َ ق َ / ق ِ ] (از ع ، اِ) نوعی از لبلاب است به عربی ، و بفارسی عشق پیچان خوانند. گویند لبن آن یعنی شیر آن موی را بسترد و شپش رابکشد. (برهان ) (آنن