لغتنامه دهخدا
رأس الجالوت . [ رَءْ سُل ْ ](اِخ ) سر احبار جهودان . (از تفسیر ابوالفتوح رازی ).رئیس جلای وطن کنندگان از میهن هایشان به بیت المقدس . (از آثارالباقیه ). رئیس یهود از فرزندان داود علیه السلام ، و عوام یهود چنان دانند که او بمرتبه ٔ ریاست نرسدتا درازدست نباشد بدان حد که انگشتان