حقهبازیفرهنگ مترادف و متضاد۱. بامبول، تزویر، حیله، زرق، سالوسی، شیادی، فریب، کلک، مکر ۲. شعبدهبازی، تردستی
حقه بازیدیکشنری فارسی به انگلیسیdeception, charlatanism, deceit, deviousness, dishonesties, double-dealing, fraud, fraudulence, gimmickry, hocus-pocus, indirection, jiggery-pokery, jugglery, l
حقه بازیلغتنامه دهخداحقه بازی . [ ح ُق ْ ق َ / ق ِ ] (حامص مرکب ) عمل حقه باز. نیرنگ . نیرنج . آرنگ . شعبده .تردستی . جنقولک بازی . سوس گری . چشم بندی : کند چشمشان از شبه حقه بازی ک
حقهبازفرهنگ مترادف و متضاد۱. پاچهورمالیده، دغل، حقهساز، دوالباز، رند، شارلاتان، شعبدهباز، شیاد، کلاهبردار، کلک، محیل، مزور، مشعبد ۲. تخم جن، ناتو، ناقلا، متقلب ۳. نیرنگباز، هفتخط، پاردمس
طراری کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. حقهبازی کردن، حیلهگری کردن، مکاری کردن ۲. گربزی کردن، فریبکاری کردن، زیرکی کردن