حقناشناسفرهنگ مترادف و متضادبیسپاس، کافرنعمت، کفور، ناسپاس، ناشکر، نمکنشناس ≠ حقشناس، سپاسگزار، شاکر، نمکشناس
حق ناشناسلغتنامه دهخداحق ناشناس . [ ح َ ش ِ ] (نف مرکب ) کافر. کفور. (منتهی الارب ). کنود. ناسپاس . بی سپاس . کافرنعمت : وگر دیده زمین سازم که تا بردیده بخرامی هنوز اندر ره عشقت بوم
حقنشناسفرهنگ مترادف و متضادبیسپاس، حقناشناس، قدرناشناس، کفور، ناسپاس، نمکبحرام، نمکنشناس ≠ حقشناس، سپاسدار، سپاسگزار، شاکر
حقشناسیفرهنگ مترادف و متضادسپاس، سپاسگزاری، شکر، شکرگزاری، قدردانی، قدرشناسی، نمکشناسی ≠ حقناشناسی، کفران