حقابلغتنامه دهخداحقاب . [ح ِ ] (ع اِ) چیزیست که زنان پیرایه را بدان آویخته بر میان بندند. ج ، حُقُب . (منتهی الارب ). میان بند زنان . چیزیست که زنان عرب بر میان بندند. (مهذب الا
proofدیکشنری انگلیسی به فارسیاثبات، مدرک، دلیل، گواه، برهان، نشانه، ملاک، محک، عیار، مقیاس خلوص الکل، چرک نویس
حقابلغتنامه دهخداحقاب . [ح ِ ] (ع اِ) چیزیست که زنان پیرایه را بدان آویخته بر میان بندند. ج ، حُقُب . (منتهی الارب ). میان بند زنان . چیزیست که زنان عرب بر میان بندند. (مهذب الا