حقابلغتنامه دهخداحقاب . [ح ِ ] (ع اِ) چیزیست که زنان پیرایه را بدان آویخته بر میان بندند. ج ، حُقُب . (منتهی الارب ). میان بند زنان . چیزیست که زنان عرب بر میان بندند. (مهذب الاسماء). کمر زنان که بر آن زیورها آویخته بر میان بندند. || سپیدی بن ناخن . سپیدی نمایان بر بن ناخن . (از منتهی الارب )
عقابلغتنامه دهخداعقاب . [ ع ِ ] (ع اِمص ، اِ) عذاب و شکنجه و پاداش بدی . (دهار). جزای بدی ، و آن در پی گناه باشد، و گویند آن محنت و عذابی است که به دنبال ارتکاب گناه ، در آخرت دامنگیر انسان می شود. (از اقرب الموارد). تنبیه و سیاست . (ناظم الاطباء). ضد ثواب . (اساس الاقتباس طوسی ). عقوبت . (مه
عکابلغتنامه دهخداعکاب . [ ع ِ ] (ع اِ) اسم جمع است مر عنکبوت را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عنکبوت شود.
حقابهلغتنامه دهخداحقابه . [ ح َق ْ قا ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) (از کلمه ٔ حق عربی و آب فارسی ) سهم مشروع و مقرر دهی یا مزرعه ای یا باغی یا خانه ای یا کسی از آب رود یا چشمه یا قنات در ساعات و به اندازه ٔ معلوم . || بهای آب . آب بها. (یادداشت مرحوم دهخدا).
حقابهفرهنگ فارسی عمید۱. پولی که در ازای آب میدهند بهویژه برای زراعت؛ آببها؛ حقالشرب.۲. مقدار آبی که حق یک ملک یا مزرعه از آب رودخانه یا قنات است.
حقبلغتنامه دهخداحقب . [ ح َ ق َ ] (ع اِ) پالان اشتر. || تنگ شتر که متصل به تهیگاه وی باشد. (منتهی الارب ). تنگ که بر شتر بندند. نوار میان بند شتر. تنگ پالان شتر. رسن میان شتر.ج ، احقب . (مهذب الاسماء). || کمر زنان که بر میان بندند. حقاب ؛ چیزی است که زنان پیرایه را بدان آویخته بر میان بندند.
حقبلغتنامه دهخداحقب . [ ح ُ / ح ُ ق ُ ] (ع اِ) هشتاد سال و زیادت از آن . (اقرب الموارد). مدت هشتاد سال یا بیش از آن . هشتاد سال . (مهذب الاسماء). || روزگار. (منتهی الارب ) (از دهار) (مهذب الاسماء). دهر. (از اقرب الموارد). روزگاردراز. زمان دراز. || سال . و گو
حقابهلغتنامه دهخداحقابه . [ ح َق ْ قا ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) (از کلمه ٔ حق عربی و آب فارسی ) سهم مشروع و مقرر دهی یا مزرعه ای یا باغی یا خانه ای یا کسی از آب رود یا چشمه یا قنات در ساعات و به اندازه ٔ معلوم . || بهای آب . آب بها. (یادداشت مرحوم دهخدا).
حقابهفرهنگ فارسی عمید۱. پولی که در ازای آب میدهند بهویژه برای زراعت؛ آببها؛ حقالشرب.۲. مقدار آبی که حق یک ملک یا مزرعه از آب رودخانه یا قنات است.
احقابلغتنامه دهخدااحقاب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ حُقُب و حُقب . روزگارها. سالهای هشتاد هشتاد. زمانهای درازپی درپی . || ج ِ حَقَب ، بمعنی پالان اشتر.
احقابلغتنامه دهخدااحقاب . [ اِ ] (ع مص ) احقاب معدن ؛ نیافتن چیزی در کان . یافت نشدن چیزی در معدن . (منتهی الارب ). || احقاب بعیر؛ تنگ بستن بر شتر. || در حقیبه نهادن . (تاج المصادر) (زوزنی ). || در پس خود بستن شترسوار چیزی را. || پس خود بر شتر سوار کردن کسی را. (منتهی الارب ).
استحقابلغتنامه دهخدااستحقاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ذخیره نهادن چیزی را. (منتهی الارب ). احتقاب . (زوزنی ).