حره ٔ بنی هلاللغتنامه دهخداحره ٔ بنی هلال . [ ح َرْ رَ ی ِ ب َ هَِ ] (اِخ ) موضعی به بُرَیک در طریق یمن تهامی ، از آن سوی ضنکان ، منسوب به هلال بن عامر. (معجم البلدان ).
حره ٔ بنی سلیملغتنامه دهخداحره ٔ بنی سلیم . [ ح َرْ رَ ی ِ ب َ س ُ ل َ ] (اِخ ) ناحیه ای که جنگ بئر معونة در آن رخ داده است . (امتاع الاسماع ص 171). و در آن معادن دهنج هست . (الجماهر صص 1
حرة بنی حارثةلغتنامه دهخداحرة بنی حارثة. [ ح َرْ رَ ت ُ ب َ رِ ث َ ] (اِخ ) دره ای در اطراف مدینة است که پیغمبر در جنگ احد شبانه از آنجا بگذشت . رجوع به امتاع الاسماع ص 119 شود.
حجازلغتنامه دهخداحجاز. [ ح ِ ] (اِخ ) سرزمین معروف . مکة و مدینة و طائف و روستاهای آنها. و از آنروی بدین ناحیت حجاز گویند که حاجز و فاصل و حائل است میان نجد و تهامة یا بین نجد و
یوملغتنامه دهخدایوم . [ ی َ ] (ع اِ) روز. (ترجمان القرآن جرجانی ص 108) (دهار). روز، مذکر آید و اول آن از طلوع فجر صادق است تا غروب آفتاب . ج ، ایام و اصل آن ایوام بوده . جج ، ا
صیرفیلغتنامه دهخداصیرفی . [ ص َ رَ ] (اِخ ) ابوعلی بن حرب . از متکلمان خوارج و از بنی هلال است . (الفهرست ابن ندیم ص 258).
ضحاکلغتنامه دهخداضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) ابن قیس بن خالد الفهری ، مکنی به ابوانیس یا ابوامیة. از جماهیر بنی محارب بن فهربن مالک است و صاحب مرج راهط هیثم بن عدی گوید چون زیاد
زاویه ٔ بنی الخشابلغتنامه دهخدازاویه ٔ بنی الخشاب . [ ی َ ی ِ ب َنِل ْ خ َش ْ شا ] (اِخ ) از زاویه های حلب است و محل کنونی آن محله ٔ جلوم است . در 1315 یکی از مشایخ سلسله ٔقادری بنام شیخ مصطف