حفنةلغتنامه دهخداحفنة. [ ح َ ن َ ] (ع اِ) یک مشت از طعام . مشتی از گندم و جو و جز آن . یا دو مشت وقتی که هر دو کف بهم آورده باشند. (منتهی الارب ). پری یک مشت . مقداری که در کف د
حفنةلغتنامه دهخداحفنة. [ ح ُ / ح َ ن َ ] (ع اِ) کریشک . مغاک . سوراخ . (منتهی الارب ). حفرة. (اقرب الموارد). || پُرِ دو مشت . (اقرب الموارد). || کوه . (منتهی الارب ). ج ، حُفَن
pekingeseدیکشنری انگلیسی به فارسیپکن، پکنی، ساکن شهر پکن، زبان و لهجه مردم پکن، سگ کوچک ودست اموز چینی