حفلةدیکشنری عربی به فارسیعياشي , شراب خواري , ميگساري , هر چيز چرخنده , درشکه تک اسبه که دو چرخ دارد , نوعي کرجي پارويي يابادباني , نيزه , فرفره , چيز غريب وخنده دار , ادم غريب , شوخي ,
حفلةلغتنامه دهخداحفلة. [ ح َ ل َ ] (ع اِ) انبوهی و بسیاری . (غیاث ). حفل . || اخذ للامر حفلته ؛ کوشش کرد در کار.
حفلة موسيقيةدیکشنری عربی به فارسیساز واواز , انجمن ساز واواز , هم اهنگي , کنسرت , مرتب کردن , جور کردن