حفاظت 2protectionواژههای مصوب فرهنگستانحفظ و نگهداری استعداد جنگی یک نیرو بهطوریکه بتواند توان رزمی خود را در زمان و مکان مشخص به کار گیرد
حفاظة الاطفالدیکشنری عربی به فارسیپارچه ء قنداق , گل و بوته دارکردن , گل و بوته کشيدن , کهنه ء بچه را عوض کردن
سپر 4shield 3واژههای مصوب فرهنگستان1. محفظهای فلزی که وسیلۀ الکترومغناطیسی را در آن قرار میدهند تا از برهمکنش الکترومغناطیسی با میدانهای وسایل دیگر جلوگیری شود 2. مادۀ جذبکنندهای که در اطرا
حجاجلغتنامه دهخداحجاج . [ ح َج ْ جا ] (اِخ ) ابن یوسف بن الحکم بن عقیل بن مسعودبن عامربن معتب بن مالک بن کعب بن عمروبن سعدبن عوف بن قسی ، و هو ثقیف . مکنی به ابومحمد. ابن خلکان
پرهیزیدنفرهنگ انتشارات معین(پَ دَ) (مص ل .) 1 - دوری جُستن . 2 - حفظ کردن . 3 - پارسایی کردن . 4 - ترسیدن ، بیم داشتن .