حاشیهفرهنگ انتشارات معین(یِ) [ ع . حاشیة ] (اِ.) 1 - کناره ، کناره لباس ، ناحیه و غیره . 2 - شرحی که بر کنارة رساله یا کتاب نویسند. 3 - اطرافیان از اهل و عیال و خدمتگزاران . 4 - مصاحبا
حاشیه نشینفرهنگ انتشارات معین( ~. نِ) [ ع - فا. ] (اِفا.) 1 - آن که در فعالیت گروهی شرکت نمی کند. 2 - آن که در حاشیه شهر سکونت دارد. 3 - کسی که در کنار مجلس نشیند.
حفایتلغتنامه دهخداحفایت . [ ح ِ ی َ ] (ع مص ) حفایة. برهنه پای شدن . حفاوت . برهنه پائی . برهنه پای رفتن . پابرهنگی . || سودگی پای آدمی و سپل شتر و سم ستور. (منتهی الارب ). || آش
کندمانواژهنامه آزادکاربرد این واژه بیشتر در بین مدیران شهری که سر و کار دایمی با حفاریهای شهری دارند مرسوم است و اغلب به جای همین واژه هم کاربرد دارد. دستگاهی در برداشت اتوماتیک آ
تورنگ تپهلغتنامه دهخداتورنگ تپه . [ رَ ت َپ ْ پ َ / پ ِ ] (اِخ ) در دوازده میلی استرآباد است که در آنجا حفاریها و کاوشهای فراوانی شد و آثار و اشیاء قابل ملاحظه بدست آمد. رجوع به تاری
بیوشیلغتنامه دهخدابیوشی . [ ] (اِخ ) ابومحمد عبداﷲبن محمد کردی شافعی بیوشی (1160 - 1221 هَ . ق .). او راست : الکنایة حفیة لراغب الحفایة (در نجوم ، منظوم ). (از معجم المطبوعات ).
حافلغتنامه دهخداحاف . [ فِن ْ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حفی و حِفوة. برهنه پای . || سوده پای . (منتهی الارب ). || نعت فاعلی از حِفایة و تِحْفایة. مبالغه کننده در مهربانی و نوازش و