حَرَّمَهَافرهنگ واژگان قرآنآن را حرمت نهاده - آن را محترم کرده (برخي کارها را در محدوده آن حرام کرده)
punishedدیکشنری انگلیسی به فارسیمجازات، مجازات کردن، تنبیه کردن، کیفر دادن، ادب کردن، گوشمال دادن، سزا دادن
ایلاللغتنامه دهخداایلال . (اِخ ) قلعه ایست از قلاع ولایت لاریجان که ترکان خاتون در آن متحصن گردید. (از تاریخ مغول تألیف عباس اقبال ص 47) : ترکان را با حرمها به قلاع لارجان و ایل
تفتیشلغتنامه دهخداتفتیش . [ ت َ ] (ع مص ) واپژوهیدن . (دهار) (زوزنی ). کافتن . (نصاب ). جستن و کاویدن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). کاویدن و کندیدن و جستجو کردن . (غیاث اللغات
تاج الدینلغتنامه دهخداتاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) طغان . جوینی از تاریخ جهانگشا در ترجمه ٔ احوال سلطان محمد خوارزمشاه آرد:... چون بری رسید ناگاه از دیگر جانب یزک خراسان که به حقیق
حرملغتنامه دهخداحرم . [ ح َ رَ ] (ع اِ) پردگیان : با خادمی ده از خواص که روا بودی که حرم را دیدندی . (تاریخ بیهقی ص 402). سرائیان بجمله آنجا آمدند و غلامان و حرم و دیوانهای وزا
اصبهانیلغتنامه دهخدااصبهانی .[ اِ ب َ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن محمدبن اسحاق بن محمدبن یحیی مندة ابراهیم حافظ ابوالقاسم اصبهانی . متوفی بسال 470 هَ . ق . از عالمان دین و حدیث بود. او ر