حظیره ٔ قدسلغتنامه دهخداحظیره ٔ قدس . [ ح َ رَ ی ِ ق ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بهشت . رجوع به حظیره و حظیرةالقدس شود.
حظیرهفرهنگ انتشارات معین(حَ رِ) [ ع . حظیرة ] (اِ.) 1 - محوطه ، چهاردیواری . 2 - جایی که برای محفوظ ماندن چارپایان از باد و سرما درست کنند.
حظیرةلغتنامه دهخداحظیرة. [ ح َ رَ ] (اِخ ) الحظیرة. نام شهری از اعمال دجیل بنزدیک حربی ، و از آنجا جامه های پنبه ای معروف خیزد که بدیگر جایها برند. (منتهی الارب ).
حظیرةلغتنامه دهخداحظیرة. [ ح َ رَ ] (ع اِ) کنیف . خباک . (اسدی ). اصیدة. وصیدة. شوغا. (صحاح الفرس ). شوغاه شتر را. جایگاه گوسفند. جای شتر. شترخان . شوگاه اشتر. (مهذب الاسماء). خو
حظیرهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. محوطه؛ چهاردیواری.۲. مقبره.۳. مکانی برای نگهداری چهارپایان؛ آغل.= حظیرهٴ قدس: [قدیمی] بهشت.
حظیرةلغتنامه دهخداحظیرة. [ ح َ رَ ] (ع اِ) کنیف . خباک . (اسدی ). اصیدة. وصیدة. شوغا. (صحاح الفرس ). شوغاه شتر را. جایگاه گوسفند. جای شتر. شترخان . شوگاه اشتر. (مهذب الاسماء). خو
بهشتلغتنامه دهخدابهشت . [ ب ِ هَِ ] (اِ) در اوستا «وهیشته » از ریشه ٔ «وهو» صفت تفضیلی است برای موصوف محذوف که «انگهو» (خوب ) و «ایشت » (علامت تفضیل ) یعنی خوشتر، نیکوتر و آن (ج
علامه حلیلغتنامه دهخداعلامه حلی . [ ع َل ْ لا م َ ح ِل ْلی ] (اِخ ) حسن بن سدیدالدین یوسف بن زین الدین علی بن مطهر حلی ، مکنی به ابومنصور و ابن مطهر، و ملقب به آیةاﷲ و جمال الدین و ف
مدینةلغتنامه دهخدامدینة. [ م َ ن َ ] (ع اِ) شهر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (منتهی الارب ). شهرستان . (دستور اللغة) (منتهی الارب ). شهر بزرگ . (دستور الاخوان ). شارستان . (مهذب ال
معقباتلغتنامه دهخدامعقبات . [ م ُ ع َق ْ ق ِ ] (ع ص ، اِ) فرشتگان نوبت کننده در نگه داشتن مردمان . (زمخشری ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فرشتگان شب و روز که یک گروه بعد از گروه دی