حططلغتنامه دهخداحطط. [ ح ُ طُ] (ع اِ) تنهای نرم و نازک . (منتهی الارب ). || مراکب السفل او الصواب مراتب السفل . و مفرد آن حطة است نقصان مرتبت . (منتهی الارب ). رجوع به حطه شود.
شیشۀ جلوی گرمشوheated windshield, heated windscreenواژههای مصوب فرهنگستانشیشۀ جلوی مجهز به گرمکننده برای بخارزدایی و یخزدایی از روی سطح آن
شیشۀ عقب گرمشوheated rear windowواژههای مصوب فرهنگستانشیشۀ عقب مجهز به گرمکننده برای بخارزدایی و یخزدایی از روی سطح آن
بارگُنج حرارتیـ یخچالیrefrigerated and heated containerواژههای مصوب فرهنگستانبارگُنجی با سامانههای گرمایش و سرمایش
عوارض املاکestate duty, estate taxواژههای مصوب فرهنگستانمالیات بر ارثی که پیش از تقسیم ارث، ارزیابی میشود
شحططلغتنامه دهخداشحطط. [ ش َ طَ ] (ع مص ) کشیدن . با خود کشیدن . || این طرف و آن طرف کشیدن . || بسیار دلربا بودن . (از دزی ج 1 ص 732).