حضیضلغتنامه دهخداحضیض . [ ح َ ] (ع اِ) سنگ . (منتهی الارب ). || پستی . (منتهی الارب ) (غیاث ) (منتخب ). || پستی زمین . نشیب زمین . (کشاف اصطلاحات الفنون ). || پستی زمین در دامن
حظیظفرهنگ مترادف و متضاد۱. بهرهمند، بهرهور، متمتع ≠ بیبهره ۲. کامروا، کامیاب، محظوظ ≠ ناکام، ناکامروا
حزیزلغتنامه دهخداحزیز. [ ح َ ] (ع ص ، اِ) زمین استوار و سخت . جای درشت هموار. (منتهی الارب ). || مرد سخت عمل . ج ، اَحِزة. حِزاز. حُزاز. حزز. (منتهی الارب ).
حضیض خورشیدیperihelionواژههای مصوب فرهنگستانموقعیتی در مدار زمین یا هر جِرم دیگر به دور خورشید که در آن، جرم مورد نظر در نزدیکترین فاصله از مرکز خورشید قرار گیرد متـ . حضیض 1
حضیض زمینیperigeeواژههای مصوب فرهنگستان1. نزدیکترین نقطۀ مدار ماه یا ماهواره نسبت به مرکز زمین 2. نزدیکترین نقطۀ مسیر ظاهری سیاره به دور زمین در الگوی زمینْمرکزی متـ . حضیض 2