حضراتلغتنامه دهخداحضرات . [ ح َ ض َ] (ع اِ) حضرت . آقایان . مخدومان . بزرگان . (آنندراج ). || حضرات خمس الهیة؛ پنج محضر و مقام است به اصطلاح عرفا که جرجانی آن ها را چنین تعریف نم
حضراتفرهنگ انتشارات معین(حَ ضَ) [ ازع . ] (اِ.) جِ حضرت . 1 - اشخاص حاضر و موجود. 2 - برای تعظیم کسان استعمال می شود.
فارقلیطلغتنامه دهخدافارقلیط. [ رَ ق َ ] (اِخ ) به زعم نصاری مراد از آن روح القدس است . اما در اخبار و آثار و دیگر کتب سماوی از حضرات موسی و عیسی علیهماالسلام محقق و ثابت گردیده که
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) خالدی زنجانی (خواجه ) ملقب به صدرالدین و صدر جهان و چاویان . وزیر کیخاتوبن اباقا.صاحب حبیب السیر گوید: در جامعالتواریخ جلالی مسطور است ک
اشراق اصفهانیلغتنامه دهخدااشراق اصفهانی . [ اِ ق ِ اِ ف َ ] (اِخ ) میرمحمدباقر معروف به میرداماد فرزند شمس الدین محمد. اصلاً از مردم استرآباد ولی موطنش اصفهان بود. علاوه بر مراتب علمی شع
چراغ خواستنلغتنامه دهخداچراغ خواستن . [ چ َ / چ ِ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) چراغ طلبیدن . (آنندراج ). خواستن وسیله ٔ روشنائی . استصباح . (منتهی الارب ). || بعشق کسی چراغ خواستن (آنندرا