حصن ابیضلغتنامه دهخداحصن ابیض . [ ح ِ ن ِ اَب ْ ی َ ] (اِخ ) موضعی در یمن است از اعمال سنجان و قلعه نباشد. (معجم البلدان ).
حصندیکشنری عربی به فارسیارک , دژ , قلعه نظامي , سنگر , برج وبارو , حصار , قلعه , سنگربندي کردن , تقويت کردن , قوي
حصنلغتنامه دهخداحصن . [ ح ُ / ح َ / ح ِ ] (ع اِمص ) پارسائی زن . (منتهی الارب ). پارسائی . (دهار). عفت زن .
حصنلغتنامه دهخداحصن . [ ح َ ] (ع مص ) پارسا گردیدن زن . در پرده شدن و پرهیزگار شدن زن . شوی کردن زن . (منتهی الارب ).
اسپانیالغتنامه دهخدااسپانیا. [ اِ ] (اِخ ) (در لاتینی هسپریا و هیسپانیا و ایبریا ) اِسپانْی . اسپانیول و در نزدعرب اندلس . قسمت اعظم شبه جزیره ای است در گوشه ٔ جنوب غربی اروپا و آن