حصللغتنامه دهخداحصل . [ ح َ / ح َ ص َ] (ع اِ) غوره ٔ خرمای سخت ناشده یا غوره ٔ سخت . || گرد و شکوفه ٔ زرد خرما. (منتهی الارب ). || تلخ دانه و مانند آن که از گندم برآید چون پاک
حصللغتنامه دهخداحصل . [ ح َ ص َ ] (ع مص ) درد کردن شکم ستور از خوردن خاک و یا سنگریزه که در گیاه بود. || سنگ ریزه واقع شدن در انثیین کودک . (ناظم الاطباء).
حثللغتنامه دهخداحثل . [ ح َ ] (ع اِ مص ) بدشیرخوردگی کودک . || تبه حالی . || (اِ) فرومایه و بلایه از هر چیزی . و منه الحدیث : اعوذبک أن أبقی فی حثل من الناس . (منتهی الارب ).
حسللغتنامه دهخداحسل . [ ح َ س َ / ح ِ س ِ] (ع اِ) گیاهی است شبیه به صعتر و برگش درازتر و بزرگتر و تیره رنگ و بسریانی جسمی گویند. در دوم گرم وخشک و پخته ٔ او مقّوی معده و هاضمه
حُصِّلَفرهنگ واژگان قرآنپديدارشد (در جمله "حُصِّلَ مَا فِي ﭐلصُّدُورِ "اشاره به جداسازي صفات خوب وبد از هم دارد )
حصلةلغتنامه دهخداحصلة. [ ح َ ص َ ل َ ] (ع اِ) یکی حصل ، یعنی یک غوره ٔ خرما یا یک شکوفه ٔ زرد خرما. (ناظم الاطباء).
حُصِّلَفرهنگ واژگان قرآنپديدارشد (در جمله "حُصِّلَ مَا فِي ﭐلصُّدُورِ "اشاره به جداسازي صفات خوب وبد از هم دارد )
حصلةلغتنامه دهخداحصلة. [ ح َ ص َ ل َ ] (ع اِ) یکی حصل ، یعنی یک غوره ٔ خرما یا یک شکوفه ٔ زرد خرما. (ناظم الاطباء).