حشوکلغتنامه دهخداحشوک . [ ح ُ ] (ع مص ) گرد آوردن مایه (شتر ماده ) شیر خود رادر پستان . || گرد آمدن شیر در پستان . || گرد آمدن مردم . (تاج المصادر بیهقی ). گرد آمدن مردمان . (مح
حشکلغتنامه دهخداحشک . [ ح َ ] (ع مص ) ندوشیدن ناقه را چندی تا گرد آید شیر در پستان وی . (از منتهی الارب ). || بسیار شدن شیر در پستان . گرد آمدن شیر در پستان . حشوک . (تاج المصا