هشورلغتنامه دهخداهشور. [ هََ ] (ع ص ) شجرة هشور؛ درختی که برگش زود بیفتد. (منتهی الارب ). هشرة. رجوع به هشرة شود.
حشورةلغتنامه دهخداحشورة. [ ح َش ْ وَ رَ ] (ع اِ) اسپ تهیگاه برآمده . || پیرزال بخیل و زیرک . || زن کلان شکم . (منتهی الارب ). || ستور گرداندام استوارخلقت .
حشورةلغتنامه دهخداحشورة. [ ح َش ْ وَ رَ ] (ع اِ) اسپ تهیگاه برآمده . || پیرزال بخیل و زیرک . || زن کلان شکم . (منتهی الارب ). || ستور گرداندام استوارخلقت .
دور ماندنلغتنامه دهخدادور ماندن . (مص مرکب ) دور افتادن . جدا ماندن . جدا شدن . مفارقت یافتن . جدا افتادن . (از یادداشت مؤلف ): شغر؛ دور ماندن شهر از سلطان . (منتهی الارب ). حشور؛ غ