حاقلانیلغتنامه دهخداحاقلانی . [ ق ِ ] (اِخ ) ابراهیم . دانشمند مارونی ، از مارونیان سوریه در مائه ٔ هفدهم م . مولد وی قریه ٔ حاقل سوریه و وفات در رُم بسال 1664 م . او در مدرسه ٔ ما
حبقالةلغتنامه دهخداحبقالة. [ ح َ ل َ ] (ع اِ) حشیشةالرّمل . حشیشةالزجاج . الکسینی . حبقة. رجوع به ذیل دزی ج 1 ص 245شود.
الحاقاتلغتنامه دهخداالحاقات . [ اِ ] (ع اِ) ج ِ اِلحاق . رجوع به الحاق شود. || اصطلاحی است در علم استیفاء. صاحب نفائس الفنون آرد: هرگاه مجموعی مکتوب شود یا باقی از حساب مثبت گردد و
parchدیکشنری انگلیسی به فارسیپارچ، برشته کردن، بریان کردن، نیم سوز کردن، خشک شدن، تفتیدن، افتاب سوخته کردن
parchedدیکشنری انگلیسی به فارسیخرد شده، برشته کردن، بریان کردن، نیم سوز کردن، خشک شدن، تفتیدن، افتاب سوخته کردن
حاقلانیلغتنامه دهخداحاقلانی . [ ق ِ ] (اِخ ) ابراهیم . دانشمند مارونی ، از مارونیان سوریه در مائه ٔ هفدهم م . مولد وی قریه ٔ حاقل سوریه و وفات در رُم بسال 1664 م . او در مدرسه ٔ ما
حبقالةلغتنامه دهخداحبقالة. [ ح َ ل َ ] (ع اِ) حشیشةالرّمل . حشیشةالزجاج . الکسینی . حبقة. رجوع به ذیل دزی ج 1 ص 245شود.
الحاقاتلغتنامه دهخداالحاقات . [ اِ ] (ع اِ) ج ِ اِلحاق . رجوع به الحاق شود. || اصطلاحی است در علم استیفاء. صاحب نفائس الفنون آرد: هرگاه مجموعی مکتوب شود یا باقی از حساب مثبت گردد و