حسینالغتنامه دهخداحسینا. [ ح ُ س َ ] (اِخ ) دهی است از بخش مینودشت شهرستان گرگان . 19هزارگزی جنوب خاوری مینودشت . کوهستانی . معتدل . سکنه 50 تن . زبان فارسی ، ترکمنی . آب از چشمه
حسینالغتنامه دهخداحسینا. [ ح ُ س ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل . 19هزارگزی شوسه ٔ زاهدان به زابل .جلگه . گرم . معتدل . سکنه 114 تن . زبان فارسی ، بلوچی .آب آن از
حسینانلغتنامه دهخداحسینان . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) شهری است از هندوستان ، گرمسیر بر صحرا نهاده . (حدود العالم ).
ده علی حسینالغتنامه دهخداده علی حسینا. [ دِه ْ ع َ ح ُ س َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در چهارهزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد با 125 تن سکنه می باشد. آب آن از
حسینانلغتنامه دهخداحسینان . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) شهری است از هندوستان ، گرمسیر بر صحرا نهاده . (حدود العالم ).
ده علی حسینالغتنامه دهخداده علی حسینا. [ دِه ْ ع َ ح ُ س َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در چهارهزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد با 125 تن سکنه می باشد. آب آن از
جسم مثالیلغتنامه دهخداجسم مثالی . [ ج ِ م ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جسمی که در عالم مثال وجود دارد. جسم مثالی از جسم مادی لطیف تر باشد. و در شعر زیر ترکیب فوق آمده : اگر باز جس
طفلغتنامه دهخداطف . [ طَف ف ](اِخ ) موضعی است نزدیک کوفه و هر زمین عرب که مشرف بر زمین آبادان عراق است و منه حدیث مقتل الحسین رضی اﷲ عنه انه یُقتل بالطف و هو موضع بکربلاء سمی
مخاطرةلغتنامه دهخدامخاطرة. [ م ُ طَ رَ ] (ع مص ) در خطر اوگندن .(زوزنی ). در خطر افکندن . (تاج المصادر بیهقی ). خود را در خطر افکندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد)