حسانةلغتنامه دهخداحسانة. [ ح َس ْ سا ن َ ] (اِخ ) تمیمیة. دختر ابوالحسین . شاعره ٔ اندلسی . وی در کودکی شعر و ادب آموخت و آنگاه که پدر وی درگذشت او دوشیزه بود و شوی و سرپرست و وس
حسانةلغتنامه دهخداحسانة. [ ح َس ْ سا ن َ ] (اِخ ) تیره ای از شعبه ٔ شیبانی ایل عرب از ایلات خمسه ٔ فارس .(جغرافیای سیاسی کیهان ص 87). رجوع به شیبانی شود.
حسانةلغتنامه دهخداحسانة. [ ح َس ْ سا ن َ ] (اِخ ) مزنیة، یکی از صحابیات و از دوستان خدیجه ٔ کبری بود. و او به خانه ٔ حضرت رسول در حیات خدیجه و پس از وفات وی آمد و شد داشت و پیغام
حسبانةلغتنامه دهخداحسبانة. [ ح ُ ن َ ] (ع اِ) یکی حسبان . بالش خرد. (مهذب الاسماء). || تیر ناوکی . (مهذب الاسماء). تیر خرد. ج ، حسبان . || مورچه . || صاعقة. || ابر.
حسانةلغتنامه دهخداحسانة. [ ح َس ْ سا ن َ ] (اِخ ) تمیمیة. دختر ابوالحسین . شاعره ٔ اندلسی . وی در کودکی شعر و ادب آموخت و آنگاه که پدر وی درگذشت او دوشیزه بود و شوی و سرپرست و وس
حسانةلغتنامه دهخداحسانة. [ ح َس ْ سا ن َ ] (اِخ ) تیره ای از شعبه ٔ شیبانی ایل عرب از ایلات خمسه ٔ فارس .(جغرافیای سیاسی کیهان ص 87). رجوع به شیبانی شود.
حسانةلغتنامه دهخداحسانة. [ ح َس ْ سا ن َ ] (اِخ ) مزنیة، یکی از صحابیات و از دوستان خدیجه ٔ کبری بود. و او به خانه ٔ حضرت رسول در حیات خدیجه و پس از وفات وی آمد و شد داشت و پیغام
حسبانةلغتنامه دهخداحسبانة. [ ح ُ ن َ ] (ع اِ) یکی حسبان . بالش خرد. (مهذب الاسماء). || تیر ناوکی . (مهذب الاسماء). تیر خرد. ج ، حسبان . || مورچه . || صاعقة. || ابر.