حسن هاتفلغتنامه دهخداحسن هاتف . [ ح َ س َ ن ِ ت ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ برسوی (1077-1157 هَ . ق .). متخلص به هاتف و قاضی توقاد بود. دیوان شعر ترکی دارد. (هدیة العارفین ج 1 ص 298).
حسن کیفلغتنامه دهخداحسن کیف . [ ح َ س َ ک َ ] (اِخ ) شهری است مابین شام و بغداد. عبداﷲ هاتفی در عزیمت صاحبقران از بغداد بجانب شام گفته : عراق عرب را چو آباد کرددیار حسن کیف را یاد
هاتفیلغتنامه دهخداهاتفی . [ ت ِ ] (اِخ ) ملا عبداﷲ هاتفی خبوشانی جامی خواهرزاده ٔ عبدالرحمن جامی شاعر و عارف ایرانی قرن نهم (متوفی 927 هَ . ق .) بوده است . چهار کتاب لیلی و مجنون
جعفریهلغتنامه دهخداجعفریه . [ ج َ ف َ ری ی َ ] (اِخ ) امام زاده جعفر در خیابان هاتف شهر اصفهان روبروی بقعه ٔ امامزاده اسماعیل واقع شده و بنائی هشت ضلعی و آجری است دارای گنبدی با ت
شیرینلغتنامه دهخداشیرین . (اِخ ) نام معشوقه ٔ فرهاد. (ناظم الاطباء). نام زن پرویز که به صفت حسن موصوف بوده و فرهاد نیز بر وی شیفته و عاشق شد. در اشعار شعرا مثل است . (انجمن آرا)