لغتنامه دهخدا
اسد. [ اَ س َ ](اِخ ) (خواجه ...) خوندمیر در عنوان «گفتار در بیان مبادی احوال شیخ حسن جوری و ذکر نجات یافتن او از زاویه ٔ مهجوری » در زمان امیر وجه الدین مسعود سربداری آورده است : روایتی آنکه خواجه اسد نامی از مریدان شیخ حسن با هفتاد هزار نفر از اهل ارادت متفق گشته بحیله ای ک