حسنویةلغتنامه دهخداحسنویة. [ ح َ ی َ ] (اِخ ) ابن حسین بَرزَکانی از رؤسای یکی از قبایل کرد است که مثل بنی مروان در قرن چهارم هجری قدرتی بهم رسانده بودند وحسنویه در نیمه ٔ اول این
حسنویهلغتنامه دهخداحسنویه . [ ح َ ] (اِخ ) یکی از شاگردان کندی فیلسوف عرب بوده است . (ابن الندیم ). و رجوع به عیون الانباء جزء1 ص 208 و تاریخ الحکماء قفطی چ لیپسک ص 376 شود.
بدرالدین حسنویهلغتنامه دهخدابدرالدین حسنویه . [ ب َ رُدْ دی ن ِح َ ن َ وَی ْ ه ْ ] (اِخ ) رجوع به بدربن حسنویه شود.
بدربن حسنویهلغتنامه دهخدابدربن حسنویه . [ب َ رِ ن ِ ح َ ن َ وَی ْه ْ ] (اِخ ) ابوالنجم بدرالدین یا (بدر)بن حسنویه . دومین امیر از امرای بنی حسنویه کردستان بود بسال 369 هَ . ق . به حکومت
آل حسنویهلغتنامه دهخداآل حسنویه . [ ل ِ ح َ س َ ی َ ] (اِخ ) حسنویه ، پسر حسین برزگانی ، از سران یکی از قبایل کرد، در نیمه ٔ اول مائه ٔچهارم هجری قسمت عمده ٔ کردستان و بلاد دینور و ه
حسنویهلغتنامه دهخداحسنویه . [ ح َ ] (اِخ ) یکی از شاگردان کندی فیلسوف عرب بوده است . (ابن الندیم ). و رجوع به عیون الانباء جزء1 ص 208 و تاریخ الحکماء قفطی چ لیپسک ص 376 شود.
بدرالدین حسنویهلغتنامه دهخدابدرالدین حسنویه . [ ب َ رُدْ دی ن ِح َ ن َ وَی ْ ه ْ ] (اِخ ) رجوع به بدربن حسنویه شود.
بدربن حسنویهلغتنامه دهخدابدربن حسنویه . [ب َ رِ ن ِ ح َ ن َ وَی ْه ْ ] (اِخ ) ابوالنجم بدرالدین یا (بدر)بن حسنویه . دومین امیر از امرای بنی حسنویه کردستان بود بسال 369 هَ . ق . به حکومت
آل حسنویهلغتنامه دهخداآل حسنویه . [ ل ِ ح َ س َ ی َ ] (اِخ ) حسنویه ، پسر حسین برزگانی ، از سران یکی از قبایل کرد، در نیمه ٔ اول مائه ٔچهارم هجری قسمت عمده ٔ کردستان و بلاد دینور و ه