حسبیلغتنامه دهخداحسبی . [ ح َ ] (اِخ )شمس الدین سامی آرد: یکی از شعرای عثمانی است و در قرن دهم هجری میزیسته . نامش حسین است پدرش در بودین سمت امیرالامیرائی داشت و کشته شد. شخص ع
حسبیلغتنامه دهخداحسبی . [ ح ِ ] (ع ص نسبی ، اِ) منسوب به حِسبَة. امور حسبی و حسبیة، کارهائی که در عهده ٔ محتسب است . رجوع به حسبة و محتسب شود.
حسبی الغتنامه دهخداحسبی ا. [ ح َ یَل ْ لاه ] (ع جمله ٔ اسمیه ، صوت مرکب ) مرا خدای کافی است . مخفف حسبی اﷲ و کفی و گاه حسبی و کفی گویند. مأخوذ از آیه ٔ: فان تولوا فقل حسبی اﷲ لاا
حسبی و کفیلغتنامه دهخداحسبی و کفی . [ ح َ وَ ک َ فا ] (ع جمله ٔ اسمیه ، صوت مرکب ) مخفف حسبی اﷲ وکفانی . بسنده و کافی است مرا خدا. اﷲ حسبی و کفی .
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن یوسف بن محمدبن العباس مکنی به ابوالخیر و ملقب برضی الدین القزوینی الطالقانی . در نامه ٔ دانشوران آمده است که : در کتب ترا
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م ِ ] (اِخ ) ابن علی بن ثابت بن احمدبن مهدی الخطیب . مکنی به ابوبکر و معروف به خطیب بغدادی . او خطیبی حافظ و یکی از مشاهیر ائمه ٔ ادب و بسیار تصنیف و
ابیوردیلغتنامه دهخداابیوردی . [ اَ وَ ] (اِخ ) محمدبن احمد الأبیوردی الکوفنی و کوفن یکی از قراء ابیورد است و یاقوت گوید: ابوالمظفر محمدبن ابی العباس احمدبن محمد ابی العباس احمدبن
حبل الغتنامه دهخداحبل ا. [ ح َ لُل ْ لاه ] (ع اِ مرکب ) کتاب اﷲ. (دستور اللغه ٔ ادیب نطنزی ). || ایمان به خدا. متخذ و مقتبس از آیه ٔ شریفه ٔ: و اعتصموا بحبل اﷲ جمیعاً و لاتفرقوا
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابن جعفربن موسی بن یحیی بن خالدبن برمک معروف به جحظه و مکنی به ابوالحسن . ابن خلکان آرد: ابوالحسن احمدبن جعفربن موسی بن یحیی بن خالدبن بر