حساب جاریلغتنامه دهخداحساب جاری . [ ح ِ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حسابی که در بانکها به نام اشخاص باز میگردد و شرایط نقل و انتقال وجوه سپرده در این حساب آسان میباشد. و معمولاً سو
حسابدیکشنری عربی به فارسیشمردن , حساب کردن , محاسبه نمودن , حساب پس دادن , ذکر علت کردن , دليل موجه اقامه کردن(با ) , تخمين زدن , دانستن , نقل کردن() حساب , صورت حساب , گزارش , بيان علت
حساب بستنلغتنامه دهخداحساب بستن .[ ح ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) قطع کردن حساب جاری . بستن حساب جاری یا حساب پس انداز در بانک . (اصطلاح بانکی ).
حساب بازکردنلغتنامه دهخداحساب بازکردن . [ ح ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حساب جاری مخصوص شخصی در بانک قرار دادن . || با کسی قرار معامله ٔ دائمی گذاردن .