لغتنامه دهخدا
حریره . [ ح َ رَ ] (ع اِ) مرهم رقیق القوام . || آردهاله ، و آنرا از آرد گندم کنند. (زمخشری ). نوعی از طعام که آردی است با شیر و روغن پزند. ج ، حریر. (منتهی الارب ). در قدیم طعامی بوده است رقیق از آرد و روغن . (بحر الجواهر). حساء و امروز با آرد برنج و شکر و شیر و گاه با کوبیده