حرکتفرهنگ مترادف و متضاد۱. تحرک، تکان، جنبش ≠ سکون ۲. قیام، نهضت ≠ رفرم ۳. رحلت، کوچ ≠ اقامت ۴. عزیمت ۵. سیر، گردش ۶. اهتزاز، نوسان ۷. رفتار، عمل ۸. وول ≠ سکون
حرکتدیکشنری فارسی به انگلیسیact, action, locomotion, motion, move, movement, shake, stir, stroke, wave, wiggle
یلغتنامه دهخدای . [ ی ِ، ای ] (پسوند) این یاء به انواعی از کلمات فارسی ملحق شود و آن را به کسی یا جایی یا چیزی نسبت دهد. چون شیرازی ، فارسی ، ایرانی ، برمکی ، روستایی ، شهری
اردشیر دوملغتنامه دهخدااردشیر دوم . [ اَ دَ / دِ رِ دُوْ وُ ] (اِخ ) (هخامنشی ) اسم این پادشاه را چنین نوشته اند: در کتیبه های هخامنشی به پارسی قدیم اَرْت َ خْشَثْرَ، در توریة (کتاب ع
کلخوارانلغتنامه دهخداکلخواران . [ ک َ خوا / خا ] (اِخ ) از دهستانهای اردبیل است . کلخوران : بعد از فوت پدر، در قریه ٔ کلخواران اقامت فرمود. (حبیب السیر چ تهران ص 323 ج 3) قطب الدین
پروشاتلغتنامه دهخداپروشات . [ پ ُ ] (اِخ ) پروشاتّو. ملکه ٔ ایران ، زن داریوش دوم و دختر اردشیر اول (درازدست ) هخامنشی از زن بابلی آندیا یا آندریا نام . این اسم را یونانی شده ٔ پر