حروف ضوی مشفرلغتنامه دهخداحروف ضوی مشفر. [ ح ُ ف ِ ض َ م ِ ف َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ترکیبی است ساختگی از حرفهای ض ، و، ی ، م ، ش ، ف ، ر که در حرفهای نزدیک به خود ادغام نمیگردد، و
حروففرهنگ انتشارات معین(حُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جِ حرف ؛ حرف ها. 2 - هر یک از قطعه های ریخته گری یا شکل های ترسیمی که در حروفچینی یا ماشین نویسی به کار رود. ؛~ ِ الفبا نشانه هایی که وا
حروفلغتنامه دهخداحروف . [ ح ُ ] (ع اِ) ج ِ حَرْف . حروف متداول خط کنونی فارسی ، سی وپنج یا سی وهفت است . رجوع به حرف و سبک شناسی ج 1 صص 188-196 شود : وآن حرفهای خطکتاب اوگوئی حر
حروففرهنگ فارسی عمید / قربانزاده= حَرف حروف روادف: = روادف حروف صفیر: حروف ز، س، ص. حروف عالیات: (تصوف) موجودات یا شئون ذاتی موجود در غیبالغیوب مانند درخت در هسته: ◻︎ ما جمله حروف عالیاتیم مد
استعارةلغتنامه دهخدااستعارة. [ اِ ت ِ رَ ] (ع مص ) استعارت . بعاریت خواستن چیزی را. (منتهی الارب ). عاریت خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). || تنها شدن . انفراد. یقال : استعور؛ اذا ان
بحتریلغتنامه دهخدابحتری . [ ب ُ ت ُ ] (اِخ ) ابوعباده .ولیدبن عبید طائی متوفی بسال 284 هَ . ق . او راست دیوانی معروف که ابوبکر صولی و علی بن حمزه ٔ اصفهانی آن را مرتب کرده اند، ا
حروفیانلغتنامه دهخداحروفیان . [ ح ُ ] (اِخ ) حروفیه . دارندگان مذهبی که پایه ٔ آن برافکار خرافی علم الحروف نهاده شده است . تاریخ اعتقادبه خاصیت داشتن حروف در اسلام بسیار کهن است .
بیضویلغتنامه دهخدابیضوی . [ ب َ ض َ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به بیضة. || منسوب به شهر بیضا. || یکی از اشکال هندسی شبیه به تخم مرغ . (ناظم الاطباء). رجوع به بیضی شود.- خط بیضوی ؛
حبیشلغتنامه دهخداحبیش . [ ] (اِخ ) ابن موسی الضبی . وی کتاب اغانی را برای متوکل تألیف کرده و در آن چیزها بیاورده که اسحاق و عمروبن بانه آنها را ذکر نکرده اند و از نامهای زنان و