حرمةلغتنامه دهخداحرمة. [ ح ِ م َ ] (ع مص ) بازداشتن . بی بهره گردانیدن . بی بهرگی . (منتهی الارب ). || (اِمص ) نومیدی . یأس . || غلبه ٔ شهوت آرامش . (منتهی الارب ).
هرمةلغتنامه دهخداهرمة. [ هََ رِ م َ ] (ع ص ،اِ) مؤنث هرم . ج ، هرمات ، هَرمی ̍. (منتهی الارب ). || شیر ماده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
هرمةلغتنامه دهخداهرمة. [ هََ م َ ] (اِخ ) چاهی است در هرم بنی عوال در کوه غطفان از اکناف حجاز. (معجم البلدان ).
هرمةلغتنامه دهخداهرمة. [ هََ م َ ] (ع اِ) یکی از هرم . (منتهی الارب ). واحدةالهرم . (اقرب الموارد). رجوع به هرم شود.
حَرَّمَهَافرهنگ واژگان قرآنآن را حرمت نهاده - آن را محترم کرده (برخي کارها را در محدوده آن حرام کرده)
حربةدیکشنری عربی به فارسینيزه , زوبين مخصوص صيد نهنگ , نيشتر , کلنگ دوسر , نيزه دسته چوبي , ميخ نوک تيز , نوک نيزه , هرچيز نوک تيز , قله کوه نوک تيز , اردک ماهي , عزيمت کردن , سريعا رفت
حرمتلغتنامه دهخداحرمت . [ ح ُ م َ ] (ع مص ) حُرمة. ناروائی . نامباحی . ناروا شدن . (دهار). حرامی . حرام شدن . حرام گردیدن . ناشایستگی . مقابل حِلّیّت . رجوع به حُرمة شود. || بزر
حرمتفرهنگ انتشارات معین(حُ مَ) [ ع . حرمة ] (اِ.) 1 - آبرو، عزت . 2 - آن چه که محترم داشتن و نگه داشتن آن واجب باشد.
حرمتلغتنامه دهخداحرمت .[ ح ُ م َ ] (ع اِمص ، اِ) حُرمة. اسم از احترام . شکوه . (محمودبن عمر ربنجنی ). حشمت . آب رو. منزلت . قدر. مرتبت . عز. شرف . بزرگی . عظمت . ج ، حُرُمات : ا
حریملغتنامه دهخداحریم . [ ح َ ] (ع مص ) بازداشتن از... || بی بهره گردانیدن از... حرمان . حَرم . حِرمة.