26 فرهنگ

688 مدخل


ترجمه مقاله

حرز

harz

حفظ کردن؛ نگهبانی کردن؛ نگه‌داشتن.

۱. بازوبند، تعویذ، چشمزخم
۲. پناهگاه، مامن
۳. بهره، نصیب