4564 مدخل
حرامد. [ ] (اِخ ) از دیه های وزواه قم بوده است . (ترجمه ٔ تاریخ قم ص 139).
حراقد. [ ح َ ق ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حَرْقَدة. شتران اصیل و نجیب . (منتهی الارب ).
(تلفظ: hāmed) (عربی) سپاسگزار .
نابایسته، ناروا، ناشایست
تکیه ای: harum طاری: harum طامه ای: herum طرقی: harum کشه ای: harum نطنزی: harum
۱چهارپایان حرام گوشت مانند:اسب و الاغ
حرام زاده
اعضای حرام گوسفند