حذففرهنگ مترادف و متضاد۱. الغا، فسخ، فک، محذوف، نقض ۲. ازقلم انداختن، افکندن، انداختن، خطزدن، ساقط کردن
دیگرلغتنامه دهخدادیگر. [ گ َ ] (ص ، اِ) صفت مبهم شخص یا شیئی که قبلاً بیان کرده اند. مخفف آن دگر است که بیان میکند شخص یا چیزی را علاوه بر شخص و چیزی که پیش بیان کرده اند. این ک
یلغتنامه دهخدای . [ ای ] (پسوند) به آخر کلمه درآید و نشانه ٔ وحدت باشد. یاء نشانه ٔ وحدت نیز از یاآت مجهول است و به معنی «یک » و «یکی » و «یکتن » باشد. مانند فقیری یا کتابی ی
آنلغتنامه دهخداآن . (ضمیر، ص ) اسم اشاره بدور، چنانکه «این » اسم اشاره به نزدیک است . ج ، آنان ، آنها. و گویند آنان مخصوص بذوی الروح و آنها در غیرذوی الروح و هم در ذوی الروح م
اجوففرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. میانتهی؛ توخالی.۲. (ادبی) در دستور زبان عربی، کلمهای سهحرفی که حرف میانی آن از حروف عله (واو، الف، یا) باشد، مانندِ قول، بیع، و قال.
یلغتنامه دهخدای . [ ی ِ ] [ ای ] (حرف زاید) یکی دیگر از اقسام یاء که مورد بحث کتابهای لغت و دستور واقع شده یاء زاید است . صاحب آنندراج گوید: «و یاء زایده در آخر کلمات درآید ا