26 فرهنگ

7486 مدخل


ترجمه مقاله

حذف

hazf

۱. قطع کردن.
۲. انداختن؛ افکندن؛ ساقط کردن.
۳. دور کردن.
۴. (ادبی) انداختن یا ترک کردن یکی از حروف در نظم یا نثر، و گفتن شعری که مثلاً حرف «ل» در آن نباشد، یا استعمال کلمات بی‌نقطه.
۵. (ادبی) در عروض، حذف یک هجای بلند از انتهای سه رکن مفاعیلن، فاعلاتن، و فعولن که از آن به‌ترتیب فعولن، فاعلن، و فَعَل حاصل شود.

زدایش، ستردن

۱. الغا، فسخ، فک، محذوف، نقض
۲. ازقلم انداختن، افکندن، انداختن، خطزدن، ساقط کردن

deletion, elimination, excision, omission